حجاب و عفاف

حجاب مصونیت است نه محدودیت

حجاب و عفاف

حجاب مصونیت است نه محدودیت

علت اصلی حجاب

علت اصلی حجاب عموما در تمام احکام بویژه احکام معاشرت تحت هر قانونی حتما علت اساسی وجود دارد که مدار و منشا آن حکم می باشد و بنابر همان علت خداوند آن حکم را صادر می فرماید گاهی آن علت ازالفاظ قرآن و روایات به صراحت فهمیده می شوند و هر کس با نگاه کردن متوجه آن می گردد ، و گاهی هم معنای آن پوشیده است و فقط مجتهدین و راسخین فی العلم هستند که با نگاههای ظریفانه و مجتهدانه ی خویش به آن پی خواهد برد ، بهر صورت تحت هر حکمی حتما علتی وجود دارد ، بعنوان مثال یکی از ممنوعات شرعی گرفتن عکس و کشیدن تصویر است ، که جهت انسداد باب شرک و صورت پرستی ، از تصویر ممانعت بعمل آمده ، زیرا از نظر تاریخ ، ریشه ی شرک و بت پرستی وبیزاری از حقیقت همین بوده و انبیاء علیهم السلام در هر زمان جهت رد آن مبعوث گشته اند. چون اسلام یک دین کامل وابدی است ، آنچه سبب احتمال شرک است از ریشه برکنده و احکام انسدادی را جاری ساخته است. و تنها علت ممانعت ، انسداد رذیله ی شرک می باشد ، بنابراین حکم ممانعت تصویر فقط تدبیریسیت جعت دفع شرک ، نه تصویر بذاته قبیح است و نه خود تصویر مقصود می باشد. به همین علت جائیکه هیچگونه احتمال شرک وجود ندارد ، آنجا حکم ممانعت نیز باقی نمی ماند ، در عالم برزخ ، زمانیکه ملائکه برای میت سوالاتی را مطرح می کنند . به تصریح شاراحان حدیث تصویر آن حضرت (ص) مجسم گشته و سوال می شود ، « من هذا الرجل» این مرد کیست؟ ظاهر است که آنجا ملائکه از شرک پاکند و در حق میت هم شرک ممکن نیست آنجا که هر دو گروه وحدانیت حق مشاهده می نمایند ، حکم ممانعت تصویر نیز باقی نمی ماند. و به نص حدیث در بازارهای بهشت تصویر خرید وفروش می گرددو قیمت آن ذکر الله است.1 ظاهر است که آنجا تمام اهل بهشت ، صاحب کشف وشهود می گردند ، که تخیل شرک هم غیر ممکن است ، لذا آنجا هم این حکم خاتمه می یابد.

مفهوم و ابعاد حجاب در قران

حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.

حجاب و پوشش صحیح زنان

حجاب و پوشش صحیح زنان یکی از عوامل بسیار مؤثر در حفظ خانواده است. زنی که خودسرانه جلوه‌گری کند، آتش هوس مردان را می‌افروزد و چشم و دل سبکسران را بی‌اختیار به دنبال خود روان می‌کند.
هزاران پرونده جنایی و ناموسی، فحشا و روابط نامشروع بی‌شمار از عواقب تلخ بلای بی‌حجابی و بدحجابی است که گریبان دنیای امروز را گرفته است.
حجاب، حصار و حریم عفت زن و سنگر محکمی است که راه ورود فساد و هرزگی‌ها را سد می‌کند و به زن شخصیت و احترام می‌بخشد تا ملعبه شهوات و بازیچه بوالهوسی‌ها قرار نگیرد. در جامعه‌ای که زنانش با حجاب صحیح و پوشش کامل رفت و آمد کنند، جوانان هم با خاطری آرام به کار خود مشغول می‌شوند و دور از هر گونه تحریک بی‌جا و خیال خام، در زمان مناسب، با رضایت و خرسندی به تشکیل خانواده علاقمند می‌گردند و ازدواج می‌کنند.
در دین مقدس اسلام به حجاب اهمیت خاصی داده شده است که به مواردی از آن اشاره می‌شود:

نقش حجاب و عفاف در عظمت زن

حجاب و عفاف و تعریف آن
    حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می شوند و در نگاه اول به نظر می آید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامه ها به نکته قابل توجهی می رسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را این گونه تعریف کرده اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن می شود.(1) برخی گفته اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب» (فصلت، آیه 5) را ذکر کرده اند. در دیگر کتاب های لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشته اند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.(2) با توجه به معانی ذکر شده در می یابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب می گویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان می شود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران می نویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می شود.(3) البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است.(4) آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه می توان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمی خورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف می توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می دارد. حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوسته ای و ظاهری بی معنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه» (بلکه انسان می خواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه 5) می شوند. انسان هایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بی حجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیام آور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف می فرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزش های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه های شیطانی یا دست های فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»(5)
    فلسفه حجاب
    یکی از نکات اساسی که زمینه ای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده می شود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل می شود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیده ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است. در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان می دهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی می کند. برخی از اندیشه گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق الله است و در این باره می گویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می باشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم. از اینکه قرآن می گوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می شود عصمت زن حق الله است.»(6) پر واضح است که آدمی نمی تواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها می تواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول (ص) می فرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت های خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(7) و حضرت علی(ع) می فرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(8) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب می شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود. حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و... این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب می توانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت کنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسان های پاک و برجسته می پرورانند، دارای حرمت واحترام ویژه ای می باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند. مفسران واندیشه گران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می گوید، می فرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر می کند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(9) با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه ای صریح می بینیم و می یابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفه های حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئین نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و می فهمد بدحجابی و بی حجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است. خداوند در آیه 31 سوره نور حکم حجاب را به گونه ای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت های خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر می کند تا نامحرم ها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیبایی های زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه های ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح می شود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه 59) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا می شوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده می شود. از ظاهر آیه می توان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.
    آثار اجتماعی حجاب
    هر عملی که افراد جامعه انجام می دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می شود و همان گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می پذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت. اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی های عده ای از زنان بدحجاب و بی حجاب قرار نمی گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره ها و بیمارستان ها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری های اجتماعی به حداقل خواهد رسید. حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(10) بسیاری از پرونده های ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران می ساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانواده است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده ترین شاهد این مطلب است. از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادی های تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران کننده ای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بی حجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت می رساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بی حجابی به اینجا ختم نمی شود. وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه می کنیم و بینش اسلام را مشاهده می نماییم، به روشنی در می یابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاه های اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام می خواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی قید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیت های سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.
    ریشه یابی بدحجابی یا بی حجابی در غرب وشرق
    منشا بی حجابی و بدحجابی در جوامع گوناگون، متفاوت بوده و تحلیل و بررسی علل این دو پدیده شوم ما را در شناخت و مبارزه با آن یاری می رساند. بحث در این مقوله باید از دو زاویه مورد بررسی قرار گیرد. بی حجابی در غرب که ارمغان صنعتی شدن کشورهای اروپایی است و در واقع با یک نوع صلاحدید اقتصادی صورت گرفت. به این معنا که جامعه غرب برای استفاده از کار ارزان و کارآیی بیشتر تصمیم گرفت از زنان که تا آن روز تنها خانواده را اداره می کردند و تدابیر عاطفی و تربیتی داشتند، استفاده کند و آنها را به صحنه اقتصاد راه دهد. چنین زنانی برای استفاده از ماشین های صنعتی و کار در کارخانه ها و کارگاهها نیاز به آزادی جسمی داشتند واعضا و جوارح آنها باید آزادانه در خدمت صنعت قرار می گرفت. از این رو حجاب را که مانعی بر سر راه فعالیت های بدنی خویش می دیدند، کنار گذاشتند و تمامی آرمان های اعتقادی خود را به پای صنعت ذبح کردند. در واقع انقلاب صنعتی اروپا اولین ثمره اش بدحجابی زنان بود. در این جوامع، زن هویت اصلی خویش را از دست داده و ارزش او به مقدار توانایی جسمی اش در خدمت به اقتصاد بود. واژه هایی مثل همسر، مادر و یار همدل و همراه دیگر قداستی نداشته و همگی جای خود را به واژه «کارگر» دادند. اما در کشورهای جهان سوم و بویژه کشورهای اسلامی، عدم حجاب پیامد اقتصاد نوین نبود و موضوع، مهم تر از غرب است. یکی از نویسندگان می نویسند: «استعمارگران اولین قدمی که در مستعمره خود بر می دارند، تهاجم فرهنگی است که برای نابودی فرهنگ ملت مورد ستم می باشد، زیرا تنها چیزی که ملیت مستعمره را از استعمارگر جدا می کند، فرهنگ است. فرهنگ مرز جدایی با دشمن است. فرهنگ است که به یک ملت هویت و شخصیت مستقل می دهد و...»(11) بدحجابی و بی حجابی در کشورهای جهان سوم (در حال توسعه) و بویژه کشورهای اسلامی پیامد تهاجم فرهنگی استعمارگران تاریخ بود. حجاب براساس اینکه شعاردینی و بیانگر اعتقادات مذهبی بود و از طرفی هویت ملی یک ملت را نمودار می گرداند، همواره هدف اصلی دشمنان بود. در واقع دشمنان با رواج بدحجابی به ریشه کن کردن اعتقادات واندیشه های دینی پرداخته و فرهنگ غیردینی خود را جایگزین فرهنگ دینی و الهی مردم دین باور می کنند تا آنان را چونان برده های حلقه به گوش رام کنند و از امکانات انسانی واقتصادی آنان حداکثر استفاده را بکنند. در همین زمینه «مستر همفر» جاسوس استعمار انگلیس در کشورهای اسلامی به عنوان یک راهکار سیاسی برای پیشبرد اهداف شوم خود نقاط قوت کشورهای اسلامی را شناخته و درصدد تضعیف این ارزشها بر می آید. او در خاطرات سیاسی خود به عنوان یکی از نقاط قوت مسلمانان می نویسد: «زنانشان در حجاب سختی هستند که فساد به آنها راه نمی یابد.»(12) برای از بین بردن این نقطه قوت سفارش به رواج بدحجابی شده است. او می نویسد: «باید زنان را تشویق کنیم که عبا و چادر از سر بیفکنند.. و آن گاه که زن عبا از سر بیفکند، جوانان را تشویق کنیم که به سوی آنان بروند تا فساد در میانشان افتد.
    در ابتدا باید زنان غیرمسلمان عبا از سر بردارند تا زنان مسلمان نیز سر در پی آنان نهند.»(13) استعمارگران برای اسلام زدایی و مبارزه با فرهنگ اصیل و ناب اسلامی، مهره های خودباخته را شناسایی کرده و آنان را در پست های اصلی و کلیدی کشورهای اسلامی قرار می دهند. برای مثال «کمال آتاتورک» برای نابود کردن فرهنگ اسلامی در ترکیه برگزیده شد و رضاخان برای ایران، که مذهب رسمی آن شیعه بود. آتاتورک با تغییر زبان مردم ترکیه به زبان انگلیسی و تغییر پوشش و ارزشها موفق شد از ترکیه، کشوری خودباخته و وابسته سازد، به گونه ای که امروزه ورود یک بانوی با حجاب و پایبند به باورهای دینی در مجلس ترکیه مورد اعتراض قرار می گیرد. رضاخان اگرچه اقدام به کشف حجاب کرد و در برهه ای از زمان به مردم مظلوم ایران و بویژه متدینان ایرانی ظلم بسیاری روا داشت، ولی با روشنگری های روحانیت و غیرتمندی دین باوران ایرانی این قانون با شکست مواجه شد و حجاب، همچنان به عنوان فرهنگ والا که نمادی از اندیشه اسلامی- انسانی است، در جامعه حاکم شد. دین مبین اسلام همواره دعوت گر زن به سوی کمال و رشد و بالندگی است، آنچه با دین اسلام سازگاری ندارد، حضور بی پروا و بی قید و بند زن در جامعه است، زیرا این حضور بستر مناسبی برای رشد زمینه های ضد ارزشی و ضد اخلاقی خواهد شد و تاکید بر حجاب و عفاف بهترین راه برای پاکسازی جامعه و ساختن جامعه ای سالم است.

مفهوم حجاب

مفهوم حجاب

«حجاب» واژة عربی است و زبان شناسان عرب، برای آن، دو معنای اصلی بر شمرده اند:
1- حجاب، به مفهوم مانع وحایل میان دو چیز است، خواه آن دو چیز از امور مادی واشیای محسوس باشد ویا از امور معنوی و غیر محسوس.
راغب چنین می گوید:
«الحجب والحجاب المنع من الوصول»(راغب اصفهانی،/219)
«حجب و حجاب به معنای منع از وصول و رسیدن دو چیز به همدیگر است.»
صاحب مقاییس اللغه نیز می آورد:
«حجب اصل واحد وهو المنع،یقال حجبته عن کذا ای منعته»(ابن فارس، 2/143)
«حجب دارای یک معنای اصلی است وآن منع است. گفته می شود: حجبته ،یعنی؛ منع کردم اورا.»ش
همچنین در «مصباح» آمده است:
«حجبة حجبا من باب قتل: منعه ومنه قیل للستر حجاب لانه یمنع المشاهده وقیل للبواب حاجب لانه یمنع من الدخول و الاصل فی الحجاب، جسم حائل بین جسدین وقد استعمل فی المعانی فقیل:« العجزحجاب بین الانسان و مراده» و«المعصیة حجاب بین العبد و ربّه.»( فیّومی،/ 47)
«حَجَبَ به معنای منع است و از همین رو به پوشش حجاب گفته می شود زیرا پوشش مانع از مشاهده می شود و به دربان حاجب گفته می شود چون مانع و بازدارندة از ورود دیگران است. اصل معنای حجاب، جسمی است که بین دوجسد حائل می شود و گاه بر امور معنوی نیز به کار می رود؛ از این رو گفته شده است: «عجز» حجاب میان انسان و مراد اوست و «معصیت» حجاب بین بنده و پرورد گار اوست.»