حجاب و عفت
دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهی تزکیهی نفس و تقوا به دست میآید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیهی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.
پوشش و عفاف از آن جهت که یک امر فطری است و برای حیات اجتماعی انسان ضرورت دارد، در ادیان و مذاهب الاهی دارای جایگاه خاصی است. تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشری را به سوی آن فراخواندهاند؛ زیرا حیا و لزوم پوشش به طور طبیعی در نهاد زنان به ودیعت نهاده شده و احکام و دستورهای ادیان الاهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است. بر اساس اصل لزوم هماهنگی و تناسب آفرینش و قانونگذاری،۱ خداوند لباس و پوشاک را در لابلای نعمتهای بیکرانش به بشر ارزانی داشت۲ و اشتیاق درونی زنان به «حجاب» را با تشریع قانون پوشش مستحکم ساخت تا گوهرِ هستی «زن» در صدفِ پوشش صیانت گردد و جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهی نجات یابد. بدون تردید جهان بینی و انسان شناسی هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسی و مهمّی در انتخاب نوع و کیفیت پوشش دارد.۳ بر اساس جهانبینی ادیان الاهی که انسان خلیفه خداوند و مرکز و محور جهان هستی است و رسالت کسب معرفت و تهذیب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حیاتش در جهان آخرت نیز ادامه دارد، باید جسم زن و چشم مرد پوشیده گردد تا غرایز شهوانی مهار و کنترل شود و استعدادهای معنوی و عقلانی بشر در پرتو رهیافتهای فطری و هدایتهای وحیانی شکوفا گردد. گرچه انتخاب لباس و پوشاک برآیند اندیشه و اراده آدمی است، ولی بر بینش و اراده انسانی نیز تأثیر میگذارد و میتواند به عنوان زمینهساز تعالی یا انحطاط فردی و اجتماعی نقش آفرینی نماید
با چادر، پس حجاب درلغت به معنای مانع، پرده وپوشش آمده است ولی هر پوششی حجاب نیست بلکه آن پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد . در این نوشتار مراد ما از حجاب ، پوشش اسلامی است ومراد از پوشش اسلامی زن، به عنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، این است که زن هنگام معاشرت با مردان، بدن خودرا ببپوشاند وبه جلوه گری وخود نمایی نپردازد. البته حجاب فقط در پوشش بدن خلاصه نمی شود بلکه در قرآن چندین نوع حجاب ذکر گردیده است مانند: الف) حجاب وپوشش
حجاب اسلامی : عبارت است از حفظ حیای زن ، اولا با چشم فرو بستن از نگاه به نامحرم ، ثانیا پوشاندن اندام درنگاه ـ ای رسول ما به مردان مومن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشانند (قل للمومنات یغضضن من ابصارهن ، ای رسول به زنان مومن بگو تا چشمها را ازنگاه ناروا بپوشانند) ب) حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است(فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض ، پس زنهار نازک ونرم با مردان سخن نگویید ، مبادا آن که دلش بیمار هوا وهوس است به طمع افتد) ج) حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است . به زنان دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند(ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن ، وآن طور پای به زمین نکوبند که خلخال وزیور پنهان پاهایشان معلوم گردد).